Monday, November 12, 2012

کجایی ستار که اژه ای هم سنگ تمام گذاشت اگر ستار زنده بود لابد امشب در وبلاگش می نوشت؛ دیدید یک حکومت مجبور به اعتراف شد.



اعتراف از آنها پیگیری با چه کسانی؟
کجایی ستار که اژه ای هم سنگ تمام گذاشت

اگر ستار زنده بود لابد امشب در وبلاگش می نوشت؛ دیدید یک حکومت مجبور به اعتراف شد.


بله سکوت را دوست نداشت. ستار با رفتن اش سکوت مرگبارِ حاکم بر فضای انکارِ زندانیانِ سیاسی را شکست. ستار حکومتِ انکار را این روزها دوباره به حکومتِ اقرار بدل کرد. اقرار به وجودِ زندانیِ سیاسی و اقرار به وجود آثار کبودی بر بدن زندانیانی که سالم و با پای خودشان به زندان می روند.

با رفتن ستار بهشتی داغی نشست بر دل خانواده اش اما پیشانی یک حکومت را هم داغ کرد به اعترافی سنگین که بعد از پنج روز مجبور شدند اعلام کنند بر بدن ستار آثار کبودی وجود داشت. در شب نخست مادر و خواهر ستار تنها چیزی که فریاد می زدند سلامتِ ستار بود. اینکه فرزندشان هیچ گونه بیماری نداشت.

اما امروز محسنی اژه ای دادستان کل کشور رسما تایید کرد که کبودی بر بدن ستار، حقیقت داشت. اگر چه از سخنان اژه ای بر می آمد که دنبال روزنه ای برای خروج از این بن بست هستند، تا مثلا بگویند ستار خودش بیمار بود اما تا همین جایش باید گفت اژه ای هم سنگ تمام گذاشت در اعتراف به زخمی که همیشه انکار می شود.

دیروز در بی بی سی گفته بودم مجلس پیشین در ماجرای کهریزک سنگ تمام گذاشت. گفته بودم اگر بخواهیم نتیجه محور باشیم تجربه ها نشان داده این پیگیری ها نتیجه که نمی دهد هیچ مجرم ارتقای مقام هم می یابد اما مجلس (بخش هایی از نمایندگان) برای افشا و اعتراف بر این که در کهریزک شکجنه وجود دارد سنگ تمام گذاشتند و ما گاهی به این اعتراف ها نیاز داریم. مگر می شود در حکومتی که خانواده ها را به خاطر دادخواهی و شکنجه تهدید می کنند هیچ کاری نکرد گاهی باید از طریق همین نمایندگان وارد شد و از خودشان اعتراف گرفت که اینجا در زندان چه آسان آدم می کشند.

حالا هم فکر می کنم همین محسنی اژه ای آثار کبودی بر بدن ستار را تایید کرد کافیست تا تاییدیه او دست به دست بچرخد و برسد به دست تمام دنیا و حتی مردم خودمان هم از تلویزیون خودمان بشنوند که بر بدن یک زندانی سیاسی آثار کبودی وجود داشت...همان زندانی سیاسی که پیشتر مسولان مدام و مکرر اصلش را انکار کرده اند گفته اند که اساسا زندانی سیاسی نداریم. حالا اگر فردا دوباره سیاست انکار به پیش گیرند، خودشان را رسوا تر خواهند کرد....

ستار متعلق به هیچ جریان و گروه سیاسی نبود. ستار توی وبلاگش، به دوستانش به خانواده اش به خیلی ها گفته بود که نمی تواند ننویسد، نمی تواند شکنجه و اعدام و این همه زندانی را ببیند و ساکت باشد. او گمنام بود و برای همه زندانیان سیاسی می نوشت چون سکوت را دوست نداشت امروز همه دیدیم که ستار همان وبلاگ نویس ساده و بی ادعا، محسنی اژه ای را هم به اعتراف وا داشت آنچنان که امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی هم با همان تن های زخمی شان با همان «آثار کبودی بر بدن شان» مجلس را به اعتراف واداشتند، آقا را به اعتراف وا داشتند.. اعتراف از آنها اما پیگیری و نتیجه دادن این پرونده ها با چه کسانی است؟

ستارها چه آسان جوانی شان تمام می شود، مثل ستاره ای در آسمانِ روشنگری می درخشند دنیا می بیند که در ایران چه گذشت اما چرا باز هم می گذرد؟

نیما سلیمی


No comments:

Post a Comment